نقش طهارت نفس در فهم قرآن
متنی که اینک ملاحظه می کنید، مصاحبه ای است که خبرنگار اینکا با اینجانب در زمینه نقش طهارت نفس در فهم قرآن انجام داده است.
جعفرنکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه خوزستان، در زمینه تأثیر طهارت باطن در فهم مفاهیم و حقایق قرآن اظهار کرد: به نظر میرسد، طهارت باطن از دو جهت میتواند در فهم قرآن مؤثر باشد؛ یکی از جهت کشف حقایق آیاتی که از عالم آخرت و فرشتگان سخن گفته اند. از رهگذر طهارت باطن پرده حس از مقابل چشم برداشته می شود و امکان شهود برزخی اخروی میسر می گردد. دوم، از جهت فهم مفاهیم بواطن آیات است. طهارت باطن نوعی بصیرت و روشنبینی به انسان می بخشد و عقل و هوش او را تقویت میکند و از رهگذر آن می توان به لایههایی از مفاهیم آیات قرآن که نیاز به تدبر و دقت بیشتری دارد، زودتر دست یافت. دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم اظهار کرد: دریافتهای ناشی از طهارت باطن فراتر از فهم عرفی آیات قرآن است. فهم عرفی آیات قرآن برای هر کس که به زبان قرآن آشنایی پیدا کند، قابل تحصیل است و نیاز به طهارت باطن ندارد. کسانی همچون مشرکان مکه که عناد و لجاج داشتند و از طهارت باطن نیز بیبهره بودند، میتوانستند معنای عرفی قرآن را دریافت کنند. نکونام با بیان اینکه زبان قرآن به اجماع علما در اوج فصاحت، بلاغت و رسایی است، افزود: قرآن به زبان عربی مبین و روشن نازل شده است؛ به گونهای که به تعبیر آیات قرآن، اگر قرآن روشن و مبین نازل نشده بود، مشرکان عرب زبان به اعتراض میگشودند و میگفتند چرا در حالی که ما عرب هستیم، قرآن نازل شده برای ما گنگ و غیر قابل فهم است. نوع رفتاری که مشرکان مکه نسبت به قرآن داشتند، چنان نبود که نشان دهد آنها آیات قرآن را نمیفهمیدند؛ بلکه به خاطر قابل فهم بودن قرآن به صورت پنهانی آیات قرآنی را استماع میکردند تا نسبت به آیات نازل شده آگاه شوند و در مورد منافقان نیز گفته شده است که همواره این دغدغه را داشتند که نکند آیاتی نازل شود و مطالبی بر ضد آنها بیان کند و این نشان میداد که قرآن کریم کاملاً برای آنها قابل فهم است. وی افزود: اساساً چون قرآن کریم برای هدایت آنها نازل شده است، نمیتواند برای آنان گنگ و غیرقابل فهم باشد و گنگ و غیرقابل فهم بودن نوعی نقص برای قرآن به شمار میرود، نه فضیلت. امتیاز قرآن آن است که در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده است. عضو هیئت علمی دانشگاه قم توضیح داد: فصاحت بدین معنا است که واژگان قرآن برای مردم مکه و مدینه مأنوس بود و واژگان نامأنوسی نظیر «تکأکأتم» و «جحلنجع» که در میان مردم عربزبان مأنوس نبود، در قرآن به کار نرفته است. وجود چنین الفاظی در یک زبان، نقص تلقی میشود. به کار بردن الفاظی در سخن که مخاطب معنای آنها را درنیابد و ناگزیر باشد از دیگران معنای آنها را بپرسد یا خود به جستجو و تفحص بپردازند، نقص در فصاحت دانسته می شود. نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» ادامه داد: عدم تعقید معنوی، شرط دیگر فصاحت کلام است؛ بدین معنا که اگر مفردات را کنار هم بچینیم و اسناد یا جملهای بسازیم و اضافه یا وصفی را صورت دهیم، آنها نیز باید روشن باشند. وی در تعریف بلاغت اظهار داشت: شرط بلاغت کلام آن است که متناسب با سطح فهم مخاطب بیان شود. اگر فهم مخاطبان پایین است، باید کلام به گونه ای بیان شود که آنان مراد را بفهمند. وی اظهار کرد: چنانچه قائل شدیم که قرآن فصاحت و بلاغت دارد، این سخن بدان معناست که خداوند از الفاظ و عبارات قابل فهم برای عرب استفاده کرده و متناسب با سطح فهم آنان سخن گفته است. به این ترتیب باید معتقد شد، زبان قرآن عرفی و قابل فهم عرب معاصر پیامبر اسلام(ص) بوده است. مردمان دیگر نیز چنانچه بخواهند مراد عرفی قرآن را دریابند، باید آگاهی خود را در حد عرب آن عصر بالا ببرند. وی افزود: منتها فهم قرآن در معنای عرفی محدود نیست و نقشی که طهارت نفس می تواند در این زمینه ایفا کند، این است که موجب میشود، فهمی بیش از آنچه که عرب معاصر پیامبر(ص) دریافت می کرده، حاصل کرد؛ یعنی باعث می شود، اولاً حقایق غیبی و اخروی را بهتر درک کنیم و ثانیاً لایههایی از معنا که احتیاج به دقت، نبوغ و هوش بیشتری دارد، بهتر دریابیم؛ چراکه طهارت نفس بر حدت و قوت هوش و عقل می افزاید. این قرآنپژوه ادامه داد: آنچه از معانی فراتر از عرف برای قرآن قابل پذیرش است، عبارت از لایههای منطقی آیات قرآنی است و این لایهها برای همه کسانی که بتوانند عقل خود را به کاربرند و تدبر کنند، قابل تحصیل است و برای دستیابی بدانها برای هیچکس ممنوعیتی وجود ندارد؛ منتها طهارت نفس تا اندازهای قدرت درک انسان را در زمینه فهم این لایه ها تقویت میکند و حدّت می بخشد. نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» ادامه داد: طهارت نفس ویژه افراد خاصی نیست و برای هرکس قابل تحصیل است. منتها هر که بخواهد طهارت نفس پیدا کند، باید با خدا ارتباط قلبی قوی برقرار نماید تا آنجا که تمام اعمال و رفتارش خالص برای خدا باشد و از غیر او اعراض نماید و به این ترتیب، از گناهان دوری نماید. نکونام گفت: اگر چه طهارت نفس به کشف لایه های مفهومی آیات مدد می رساند، اما نظر به این که آنها از قبیل لوازم منطقی آیات است، برای عموم قابل فهم است؛ چراکه لوازم منطقی از قبیل دریافت شخصی نیست؛ بلکه دریافتی همگانی است. اما آنچه از قبیل کشف صور برزخی و حقایق اخروی و غیبی است، جنبه شخصی دارد و نمیتواند برای دیگران حجیت داشته باشد؛ مگر اینکه راوی موثق باشد که در این صورت از قبیل خبر صحیح تلقی خواهد شد و برای دیگران نیز حجیت خواهد داشت؛ به ویژه آن که شمار راویان آن فراوان باشد و به حد استفاضه یا تواتر برسد.